جدول جو
جدول جو

معنی تبه روزی - جستجوی لغت در جدول جو

تبه روزی(تَ بَهْ)
تباه روزی. تیره روزی. بدبختی. رجوع به تبه روز و تباه روز شود
لغت نامه دهخدا
تبه روزی
تیره روزی، بدبختی
تصویری از تبه روزی
تصویر تبه روزی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی روزی
تصویر بی روزی
بی نصیب، بی بهره از رزق وروزی، فقیر، محتاج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنگ روزی
تصویر تنگ روزی
فقیر، مسکین، مستمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته دوزی
تصویر ته دوزی
ته بندی و به هم دوختن اوراق کتاب یا دفتر با نخ یا مفتول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهروزی
تصویر بهروزی
نیک بختی، سعادت
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
کم روزی. گنجشک روزی. کردی خوردی. آش بقازنه (به ترکی) :
هرگز نبدم لب تو یارب روزی
یابندۀ تو نیست مگر لب روزی.
یبغو
لغت نامه دهخدا
(تَهْ)
در اصطلاح صحافان، دوختن ورقهای کتاب از سوی انسی به یکدیگر. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به ته بندی و ته و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَهْ)
تباه روز. که روزش تبه باشد. رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نُ / تُ نُ)
کسی که معاش و وجه گذران وی اندک باشد. (ناظم الاطباء) :
من آن حریف تنک روزیم که چون مه عید
تمام دور نشاطم به یک پیاله گذشت.
؟
لغت نامه دهخدا
(تَ)
درویش و مسکین و بی چیز و پریشان. (ناظم الاطباء). تنگدست. تنگ عیش. تنگ معاش. تنگ بخت. تنگ زیست. (از آنندراج) :
چرا زیرکانند بس تنگ روزی
چرا ابلهان راست بس بی نیازی ؟
ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384).
وآن تنگ دهان تنگ روزی
چون عود و شکر به عطرسوزی.
نظامی.
آفتاب ار بگردد از سر سوز
تنگ روزی شود زتنگی روز.
نظامی.
نه روزی به سرپنجگی می خورند
که سرپنجگان تنگ روزی شوند.
سعدی (بوستان).
نه آن تنگ روزیست بازارگان
که بردی سر از کبر بر آسمان.
سعدی (بوستان).
اگر روزی به دانش برفزودی
ز نادان تنگ روزی تر نبودی.
سعدی (گلستان).
بر آن تنگ روزی بباید گریست
که از بیم تنگی بود تنگ زیست.
امیرخسرو دهلوی.
رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
بدبختی. ادبار. تیره بختی، عیاری و مکاری. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ بَ / بِ)
قسمی دوختن
لغت نامه دهخدا
(تَ بَهْ)
بوی تبه. تباه بوی. رجوع به تباه بوی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَهْ رَ)
بداندیشه. بدرای. تباه رای. تباه خرد:
مغان تبه رای ناشسته روی
بدیر آمدند از در و دشت و کوی.
(بوستان).
رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای این دو و تباه رای شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تیره روز. بدبخت. کسی که روزگارش تباه باشد. رجوع به تباه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بهروزی
تصویر بهروزی
نیکبختی خوشبختی سعادت
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه رزقش اندک باشد کم روزی: هرگز نبدم لب تو یارب روزی یابنده تو نیست مگر لب دوزی. (یبغو لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته دوزی
تصویر ته دوزی
بهم دوختن ورقهای کتاب بوسیله نخ یا سیم ته بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی روزی
تصویر بی روزی
محتاج و فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره روزی
تصویر تیره روزی
سیاه روزی بدبختی
فرهنگ لغت هوشیار
لبه جامه را با نوار یا باپارچه ساده و یا تو گذاشتن و با نخ رنگی دوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباه روز
تصویر تباه روز
کسی که روزگارش تباه باشد تیره روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگ روزی
تصویر تنگ روزی
فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته دوزی
تصویر ته دوزی
((تَ))
دوختن ورق های کتاب به وسیله نخ یا سیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهروزی
تصویر بهروزی
خوشبختی، سعادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهروزی
تصویر بهروزی
توفیق، سعادت
فرهنگ واژه فارسی سره
بی نوا، درویش، فقیر، مسکین
متضاد: فراخ روزی، دارا، محروم، بی نصیب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدبختی، سیه روزی، تیره بختی، شوربختی، فلاکت، نکبت
متضاد: خوش بختی، نیک بختی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ادبار، بدبختی، فلاکت، نکبت
متضاد: خوشبختی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از به روز
تصویر به روز
Uptodate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به روز
تصویر به روز
актуальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به روز
تصویر به روز
aktuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به روز
تصویر به روز
актуальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به روز
تصویر به روز
aktualny
دیکشنری فارسی به لهستانی